ღ...ღ سايه روشن ღ...ღ
من کودک احساسم را ميان کوچه های دلواپسی گم کرده ام ميان ازدحام دروغ ها , در هجوم سنگدلی ها , در خنده های مرگ بار .................................. آنجا ميان سياهی جايی که فرياد ها بی صداست و صدا ها در بن بست زمان خفته است . من گريه هايم در خفقان تنهايی حبس ابديت خرده اند و ابر چشمانم حق دفاع ندارند . اما ....................... پشت ميله های زندان تنهايی به اميد آن نوری هستم که شايد از دريچه قلبی , احساس گمشده ام را به من باز گرداند ....... شايد ..............
نظرات شما عزیزان:
بلد شـــده ام
و رنگـــ چراغ هاي راهنـــما را
ديگـــر در راه مدرسه گـــم نمي شوم !
اما
ميـــان آدم ها
گـــم ميـــشوم
آدم ها را بلـــد نيستـــم !
سلام دوستم ممنون از نظر قشنگت
من لینکت کردم
سرفه هايم صداي خرده شيشه مي دهد...
عيد بر شما هم خييييييييييييييلي مباااااااااااااااااااااااااااا اااااااااااااااااااااااااارك@} ;-
سلام دوست عزيز
عيدتون مبارک اميد که هميشه هر روزت عيد باشه
اگه هزار بگم ممنون باز هم براي خوبي هايتان کم هست اما بازم ممنون که هميشه مياي و محبت داري
برايتان آرزو هاي قشنگ و دعا براي سلامتي ات دارم
شاد باشي هميشه
[گل][گل][گل]
رفتی و تنهام گذاشتی دل به ناباوری بستی
حالا من تنها نشستم با نوای بی نوایی
چه غریبم بی تو اینجا ای غریبه بی وفایی
سلام باوفا دیگه به ماسرنمیزنی؟
طراح : صـ♥ـدفــ |